حتما زندگی در پیش رو رو بخونید....
’’در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد، مثل وقتی که اردنگی میخوریم ، میشود زد به چاک ... اما از درون غیر ممکن است .... وقتی به این حالت دچار میشوم، میخواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم. مثل این است که وجود دیگری در من باشد. شروع میکنم به زوزه کشیدن، خود را روی زمین میاندازم، سرم را به این طرف و آن طرف میکوبم تا بیرون برود. اما غیر ممکن است، پا ندارد ... ‘‘
نقل از همین کتاب ....
فوق العاده بود ....
قشنگ بود... امان از موقعی که آدم به خودش گیر میکنه... گاهی فکر میکنم آدم چطوری به نفس کشیدن فکر نمیکنه ولی نفس میکشه! کاش میشد به خیلی چیزهای دلمون نگاه نکنیم و فکر نکنیم و فقط باهاش باشیم! در مورد اون پست هم عیبی نداره! حتما لازم بوده که برش دارین! خوش و خندون باشید!
راس میگه. پا نداره که! بشینیم باهاش صحبت کنیم٬ شاید کوتاه بیاد و خودش همونجا اروم بگیره.
این کتاب عالیه .مثل بقیه کتاب های رومن گاری..