عطر رازقی

گهگاهی

عطر رازقی

گهگاهی

همایش طب النبی !‌

این روزا هی فرت و فورت برام اس.ام. اس. میومد که در اعتراض به مخالفت رئیس سازمان برنامه و بودجه با افزایش تعرفه پزشکان بریم جلوی نظام پزشکی تحصن کنیم و از این کارا ...

 

یاد پارسال افتادم .... از اونجایی که سال، سال پیامبر اعظم بود، به همه ارگانهای دولتی یه بودجه ای داده شد که طرح یا برنامه ای رو در این زمینه اجرا کنند. وزارت بهداشت هم در همین راستا و با توجه به اینکه روزای آخر سال 85 رسیده بود و اگر این بودجه تخصیص یافته خرج نمیشد به خزانه دولت برگردونده میشد اومد و روز 10 اسفند یه سمینار به اسم طب النبی برگزار کرد ..... حالا اینکه طب النبی اصلا" یعنی چی ؟!‌و اصلا ارتباط بین پیامبر و پزشکی چیه بماند. ... خلاصه اینکه وزارتخونه به همه سازمانهای دولتی و مراکز بهداشت یه سهمیه داد و اعلام کرد که مثلا تا سقف 50 نفر رو میتونن به صورت رایگان ثبت نام کنند و 5 امتیاز هم امتیاز بازآموزی به صورت رایگان داده میشه!‌

روز 10 اسفند هلک و هلک پا شدیم رفتیم مرکز همایش های رازی. وارد سالن که شدیم یه عده زیادی از برادران بسیجی با بی سیم و کلی ریش به صورت فعال حضور داشتند....  احساس میکردی رفتی توی منطقه نظامی ... خانوما هم از دم چادری و یه چشمی!‌ خلاصه رفتیم نشستیم  و وزیر بهداشت و رئیس دانشگاه و تمام معاونینیش ، دکتر ملک افضلی و مصباح یزدی و خلاصه کلی آدم دیگه (‌از جمله سرکار خانوم رازقی ) توی سالن اصلی مرکز بودند. خلاصه بعد از هزار بار تبریک سال پیامبر و فرستادن هزارتا صلوات و این چیزا از آقای دکتر لنکرانی دعوت شد برای ایراد سخنرانی بره اون بالا!‌ جناب وزیر هم که همینجوری هم حرف زدنشو بلد نیست کلی افتاد به تته پته و خلاصه شروع کرد به هزار زور و بدبختی، پیامبرو به پزشکی ربط دادن! ‌وسط خزعبلاتی که داشت میگفت یه اشاره ای هم کرد به اینکه پیامبر علم نهانی داشته و یه بیت شعر  حافظ رو به عنوان شاهد آورد که :

 

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت             به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

 

 مشکل اینجا بود که آقای وزیر وقتی به مصراع دوم رسید به جای MODARRES گفت MADRAS!!!!‌

یه دفعه آه از نهاد همه حضار بلند شد و یه صدای همهمه ای اومد که همه سعی داشتند بهش بفهمونن بابا!‌ MODARRES  !!!!‌ خیلی آبروریزی بود ... من که دقیقا همون موقع داشتم از وسط صندلیا رد میشدم، خشکم زده بود از این همه بلاغت و فصاحت آقای وزیر....

 

من نمیفهمم اینا بلد نیستن شعر بخونن چه اصراریه که توی سخنرانیاشون هی شعر بیارن که یا مصراع دومشو یادشون بره یا اینجوری آبروریزی کنند!‌

 

خلاصه  یه نیم ساعت بعد ثبت نام همایش شروع شد ... بماند که چه شیر تو شیری بود  و من شخصا به جای 16 نفر از همکاران محترم که تشریف نیاورده بودند، اما اسمشون رد شده بود، فرم پر کردم  و امضا کردم که یعنی اینا اومدن و بعدا 5 امتیازشونو بهشون بدین ....!!!!  نکته خنده دارش این بود که یه دفترچه خلاصه مقاله دادن بهمون که واقعا خجالت آور بود!‌ نوشتن مقاله و خلاصه مقاله یه فرمت و قالب خاصی داره که باید رعایت شه ،  بماند!‌ هر چرت و پرتی و به عنوان مقاله آورده بودند !‌ یه خلاصه مقاله 4 خط بود، اون یکی 3 صفحه !!! وقتی هم میخوندی احساس میکردی به طرف گفتن خاطره بنویس! به همون اندازه، نگارش غیر رسمی داشت ! مجموع 15-10 تا مقاله نما! هم کلا توسط 5 نفر نوشته شده بود ... !

 

عنوان چند تا از مقاله ها این بود:‌

 

سلامتی یعنی برخورداری از قلب سلیم!- مجتمع آموزشی ولایت- دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله

 

دستیابی به سلامت در پرتو ایمان به خدا!

 

بررسی نقش کنترلی اسلام در جلوگیری از ابتلا به هیداتیدوز!‌ - دانشگاه قزوین ( 18 تا مریض که مبتلا به کیست هیداتیک شدند رو بررسی کرده بودند و نهایتا نتیجه گرفته بودند که بهتر است با الهام گرفتن از فرهنگ غنی اسلام از جمله نجس تلقی کردن سگ از ابتلا به این بیماری جلوگیری کنیم!!!‌)

 

اسراربیولوژیک اوقات عبادت بخصوص نماز !!دانشگاه شیراز

 

مطالعه وجوه پزشکی و بهداشتی استحمام در دوره اسلامی ایراندانشگاه آزاد مشهد ( کلمات کلیدی: استحمام، گرمابه!‌، بهداشت و درمان) { لطفا" برای Search، کلمه گرمابه! رو مرقوم بفرمایید! }

 

 

غرفه ها هم که همه تبلیغ حجامت بود ... واقعا فاجعه است، از این طرف سازمان انتقال خون اعلام میکنه که نیاز به خون داره و افرادی که سابقه انجام حجامت دارند رو از لیست اهدا کنندگانش حذف میکنه و به ائمه جمعه نامه مینویسه که در مورد مضرات حجامت و خطر آلوگی به ایدز و هپاتیت حرف بزنن و اینا به این وضوح مردم رو تشویق به انجام همچین کاری میکنن .... آدم واقعا" از این همه هماهنگی بین سازمانهای مختلف لذت میبره!

 

خلاصه که تمام مدت داشتم با خودم فکر میکردم که از این وزارت بهداشت و این وزیر و این سطح فکر و شعور، بیجاست اگر انتظار بیشتری داشته باشیم ....

 

پی نوشت: به قول معلم زیست کنکورم که ما رو جان خطاب میکرد : جان! به شب نکشم اگه یه کلمه دروغ بافته باشم! یا کلمه ای رو برای جذابیت بیشتر متن، بالا و پایین کرده باشم ... همه اش عین واقعیته!

 

 

4People will forget what you said,

   people will forget what you did,

   but people will never forget how you made them feel.

  

   Maya Angelou

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی مقیمی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ب.ظ

دلم کباب شد... چی بگم... دلم میخواد بشینم گریه کنم..

سارا شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 ب.ظ http://sarasol_8.persianblog.com

موضوع اینه که اینجا همه چیزش به همه چیزش میاد.به قول یکی می گفت اینجا طویله است ما هم توشیم!
اون جمله آخری ها خیلی خوب بود.واقعا همین طوریه چیزی که از آدما در خاطر آدم می مونه.
اون نوشته هم مال سالروز عروسی بود..راست می گی هیچیش معلوم نبود!:))))))خب تو بزار به حساب اینکه با خودم حرف زده بودم!(ببین من با خودم خیلی حرف می زنم!:))

سارا شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:56 ب.ظ

:)))))منو خیلی وقته انداختن بیرون!!!!اصلا از همون بچگی من تو این گلیمه جا نمی شدم:)

سارا چهارشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ق.ظ http://sarasol_8.persianblog.com

بابا هی ننویس ها! هی ننویس!اصلا لازم نکرده بنویسی ها!‌خب؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد