دوازده روز وقت دارم که تصمیم بگیرم ... به همه چیز فکر کنم ... همهء اونچه آزارم میده ... خوشحالم میکنه .... همه چیزهایی که دوست دارم و همه چیزهایی که ازشون بیزارم .... و بعد تصمیم بگیرم و تکلیفم رو با خودم روشن کنم ...
تصمیم ندارم یک بار دیگه غرق شم ...
من شرایطم رو اونجوری که دوست دارم میسازم ....
اینارو اینجا نوشتم که یادم بمونه این روزا دارم چه گهی میخورم ... یادم بمونه که دلم نمیخواد هرگز هرگز هرگز اشکی بریزم .... که یادم بمونه که اگر دارم خلاف جریان آب شنا میکنم باید بایستم و تاوان همه چیز رو پس بدم ...
یادم بمونه که ترک خوردنی در کار نیست .... اگر قرار به شکستن باشه، خورد میشم ....
رازقی
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ
سلام جایی نیستم ، همین جائم ولی حس نوشتن نبود امروز فردا مینویسم ، این به هم ریختن پرشین همه حس ما رو ازمون گرفت ولی گذرا بود و باز تجدید قوا شد و حالا آمادهِ آماده ایم با کلی انرژی . . این که نوشتید میخواهید تصمیم گنده بگیرید خوبه ،ولی همونطور که خودتون گفتید باید همه جوانب رو در نظر گرفت ، یه بار من چهار سال پیش یه تصمیم عجولانه گرفتم که حتی خواهر کوچکترم هم منو منع کرد ولی چون به خودم خیلی مطمئن بودم قبول نکردم ، و با سر رفتم تو گِل و هنوز هم کاملاً نتونستم از توش بیرون بیام و همه کسانی که تا دیروز از خود من مشورت میگرفتند الان شروع کردند به نصیحت من که حقمه . حالا فهمیدم مشورت با چشم و گوش باز خالی از لطف نیست چون چشمهای ما یه کم دور بین ِ و گاهی مواقع چیزهایی رو که خیلی به ما نزدیکه رو خودمون نمیتونیم ببینیم و لازمه یکی دیگه از دور حواسش به ما باشه . جسارت منو ببخشید قصد نصیحت نداشتم و تنها تجربه خودم رو بیان کردم . امیدوارم هر تصمیمی که میگیرید براتون بهترین باشه. در ضمن از اینکه منو قابل دونستید و لینک کردید ممنونم و با اجازتون من هم لینکتون کردم.
ممنون ... این روزا به این حرفها و صحبتها احتیاج دارم ... صحبت آدمایی که دارن از بیرون نگاه میکنن ... هزاریم که دانای کل باشیم و مرجع تقلید، وقتی خودمون گرفتار میشیم کمک زیادی نمیتونیم به خودمون بکنیم ... انقدر غرق و درگیریم که معمولا امکان قضاوت صحیح رو نداریم ... خلاصه ممنونم که منو شریک تجربه هاتون کردید ...
آرزوی موفقیت برات می کنم و اینکه آخر همه این ها و چند سال دیگه شاد باشی از تصمیمی که گرفتی ... :)
ممنون ... واقعا امیدوارم اینطور باشه که میگی ....
خان داداش
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 ساعت 01:10 ب.ظ
خوب این اولتیماتوم خیلی جدی بود .... واقعا جدی بود ...!
واقعا جدی!!!
آتش روح
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 ساعت 03:23 ب.ظ
سلام به دوست خوبم... اتفاقی با وبت آشنا شدم و خیلی خوشحالم .همواره موفق و پیروز باشی......اگه پیش منم بیای و منو از کامنتت بهره مند کنی خوشحال میشم.....پس به امید دیدارت
نباید بذاری که بشکنی ... هیچ جیزی توی دنیا ارزش اینو نداره که بخوای روحت رو به خاطرش خدشه دار کنی ... دلتنگیهات سر جاش ...اما یادت باشه وقتی داری برای چیزی که از دست رفته غصه میخوری، داری از روح و روانت مایه میذاری ... نذار بهای اونچه از دست رفته از وجودت بیشتر بشه ...
رازقی عزیز از نوشته هایت لذت میبرم چه بی غل و غش و چه ساده و روان مینویسی. گاهی لبخند بر لب خواننده مینشیند و گاه در غم فرو میرود و گاه نیز در سّر و معما و کس سر در نمیآورد چه میخواهی بگویی و منظورت چیست؟ که البته هیچ اشکالی ندارد و این لطف نوشته هایت است. بله عزیز، ما خودمان یه پا شاعر بودیم ولی دریانوردی و دوری از ساحل و گرفتاری های بی پایان بعلاوه طو فان و چه و چه ... امان نمیداد برای سرودهای یا کمتر فرصت میشد. در باره رفیقمان هم تصمیم داشتم چیزی بسرایم ولی چون گفته اند آدم پشت سر مرده نباید حرف بزند من هم ولش کردم .... ولی اگر دلت خواست دوری بزن در آرشیو وبلاگ تا دلت بخواد شعر های جدی و نیمه جدی و طنز وجود دارند. بیخود نیست وبلاگم را در ایران فیلتر کرده اند. همیشه شاد باشی عزیز
ناخدای عزیز ... اینکه کسی سر در نمیآورد چی میخوام بگمو حق دارید ... اینو قبلا هم بهم گفتن ... اما راجع به دلیلش سر فرصت توضیح میدم ... این روزا خیلی حال و حوصله ای نیست ... شاید این فقط یه عهد بود با خودم که قول و قرارام یادم نره ... ممنون ... راستی اینجا (ایران منظورمه) فیلتر نیستید ...
غضنفر
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 ساعت 01:07 ق.ظ
مراقب خودت باش.
دارم سعیمو میکنم ... مرسی .
ویولت
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 ساعت 10:42 ق.ظ
سلام با یک دنیا تاخیر تولدت مبارک بوس یه سئوال بی ربط به این پستت البته با پوزش فرواون از اون دوتا عطری که کادو گرفتی کدوم خوشبو تره؟
ویولت جونم یه دنیا ممنون بابت تبریکت ... یه عالمه بوس ... از اون دو تا versace خوشبوتره و بوشم موندگارتره ... به نظر منم یه کم رسمی تره ... اما Gucci با اینکه خوشبوئه اما یه کم جینگول و اسپرته و به درد محل کار مثلا میخوره .... اما خب شیشه اش خیلی خوشکلتره ... حالا اینارو گفتم نه که فکر کنی من خیلی حرفه ایما ! اصلا ! اینا نظرات غیر کارشناسیه یه آماتوره !
مهدی
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 ساعت 03:18 ب.ظ
موفق باشی رازقی خانوم. مراقب خودت باش
مرسی یه دنیا
ویولت
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 ساعت 07:50 ب.ظ
ممنون از اینکه سریع جوابم رو دادی ولی من سریع تر عمل کردم و versace رو خریدم #grin الانم مست بوشم بی نظیر دختر#heart پوستیژم رو هم اتفاقا از همون مغازه ایی که آدرس دادی خریدم#grin میگم هاخوبه پا ندارم و اینقدر تند و تیز عمل می کنم وگرنه که میشدم رود رنر مگ مگ#winking
عجب سرعت عملی ...! مبارکه یه عالمه ... خیلی خوش بوئه ... باهات موافقم ... خوشحالم که دوسش داشتی ... درضمن سرعت به پا نیست قربونت برم ... به انگیزه ات واسه انجام اون کاره ... یه بغل گنده ...
همیشه تصمیم گرفتن در عین سخت بودن لذت بخشه. ممکنه تصمیم آدم اشتباه از آب دربیاد. ولی مهم اینه که آدم بپذیره و انقدر به خودش مطمئن باشه که حتی تو اون شرایط خودش رو نبازه و واسه خودش یه پل دیگه ای بسازه...هیچوقت هیچ کاری کاملا بدون بازگشت نیست.حتی یه شیشه خرد شده رو میشه چسبوند، شاید مثل اولش نشه ولی به هرحال باز میتونه سرپا واسته. موفق باشی
رازقی عزیز، ممنونم از لطفت که در رابطه با لغو فیلتر بهمن خبر دادی. دوستان از جنوب برام نوشته بودند که فیلتر در سرور های جنوب لغو شده ولی نمیدانستم در تهران هم چنین است . سپاس توضیحی که در باره ؛ گنگ نویسی؛ نوشته ای بنظر من قانع کننده است. به هرحال راحت باش، وبلاگ متعلق به خودت هست و در مرحله نخست مهم اینست که خودت از نوشته هایت راضی باشی.
خان داداش
سهشنبه 30 مردادماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ
احوالپرسی و چاق سلامتی ...نگران از نبودنت ...و ارزوی سلامتی جسم و روحت عزیز ..
آسپرین
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 ساعت 02:23 ب.ظ
به جای اینکه اینجا جواب همه را بدی بهتره که پست جدید بنویسی
سلام! نه عزیزم! جواب رو نوشتم لینکت هم کردم که هی از تو کامنت ها دنبال آدرست نگردم!!!
همسر آینده
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ
حرفات دقیقا همون نداهاییه که مدام تو بک گراند ذهنمه ولی گاهی خودم جرات،توان،حال!!!!!!!!! و جسارت به سطح آوردن و تجزیه و تحلیل و نتیجه گیریشون رو ندارم!!!!!!!!!!
خان داداش
جمعه 16 شهریورماه سال 1386 ساعت 12:27 ب.ظ
سلام
جایی نیستم ، همین جائم ولی حس نوشتن نبود امروز فردا مینویسم ، این به هم ریختن پرشین همه حس ما رو ازمون گرفت ولی گذرا بود و باز تجدید قوا شد و حالا آمادهِ آماده ایم با کلی انرژی .
.
این که نوشتید میخواهید تصمیم گنده بگیرید خوبه ،ولی همونطور که خودتون گفتید باید همه جوانب رو در نظر گرفت ، یه بار من چهار سال پیش یه تصمیم عجولانه گرفتم که حتی خواهر کوچکترم هم منو منع کرد ولی چون به خودم خیلی مطمئن بودم قبول نکردم ، و با سر رفتم تو گِل و هنوز هم کاملاً نتونستم از توش بیرون بیام و همه کسانی که تا دیروز از خود من مشورت میگرفتند الان شروع کردند به نصیحت من که حقمه .
حالا فهمیدم مشورت با چشم و گوش باز خالی از لطف نیست چون چشمهای ما یه کم دور بین ِ و گاهی مواقع چیزهایی رو که خیلی به ما نزدیکه رو خودمون نمیتونیم ببینیم و لازمه یکی دیگه از دور حواسش به ما باشه .
جسارت منو ببخشید قصد نصیحت نداشتم و تنها تجربه خودم رو بیان کردم . امیدوارم هر تصمیمی که میگیرید براتون بهترین باشه.
در ضمن از اینکه منو قابل دونستید و لینک کردید ممنونم و با اجازتون من هم لینکتون کردم.
ممنون ... این روزا به این حرفها و صحبتها احتیاج دارم ... صحبت آدمایی که دارن از بیرون نگاه میکنن ... هزاریم که دانای کل باشیم و مرجع تقلید، وقتی خودمون گرفتار میشیم کمک زیادی نمیتونیم به خودمون بکنیم ... انقدر غرق و درگیریم که معمولا امکان قضاوت صحیح رو نداریم ... خلاصه ممنونم که منو شریک تجربه هاتون کردید ...
به روزم با لکه سیاه
آرزوی موفقیت برات می کنم و اینکه آخر همه این ها و چند سال دیگه شاد باشی از تصمیمی که گرفتی ... :)
ممنون ... واقعا امیدوارم اینطور باشه که میگی ....
خوب این اولتیماتوم خیلی جدی بود .... واقعا جدی بود ...!
واقعا جدی!!!
سلام به دوست خوبم... اتفاقی با وبت آشنا شدم و خیلی خوشحالم .همواره موفق و پیروز باشی......اگه پیش منم بیای و منو از کامنتت بهره مند کنی خوشحال میشم.....پس به امید دیدارت
باید مقاوم بود. منم سعی می کنم که نشکنم..
نباید بذاری که بشکنی ... هیچ جیزی توی دنیا ارزش اینو نداره که بخوای روحت رو به خاطرش خدشه دار کنی ... دلتنگیهات سر جاش ...اما یادت باشه وقتی داری برای چیزی که از دست رفته غصه میخوری، داری از روح و روانت مایه میذاری ... نذار بهای اونچه از دست رفته از وجودت بیشتر بشه ...
رازقی عزیز
از نوشته هایت لذت میبرم چه بی غل و غش و چه ساده و روان مینویسی.
گاهی لبخند بر لب خواننده مینشیند و گاه در غم فرو میرود و گاه نیز در سّر و معما و کس سر در نمیآورد چه میخواهی بگویی و منظورت چیست؟ که البته هیچ اشکالی ندارد و این لطف نوشته هایت است.
بله عزیز، ما خودمان یه پا شاعر بودیم ولی دریانوردی و دوری از ساحل و گرفتاری های بی پایان بعلاوه طو فان و چه و چه ... امان نمیداد برای سرودهای یا کمتر فرصت میشد. در باره رفیقمان هم تصمیم داشتم چیزی بسرایم ولی چون گفته اند آدم پشت سر مرده نباید حرف بزند من هم ولش کردم .... ولی اگر دلت خواست دوری بزن در آرشیو وبلاگ تا دلت بخواد شعر های جدی و نیمه جدی و طنز وجود دارند. بیخود نیست وبلاگم را در ایران فیلتر کرده اند. همیشه شاد باشی عزیز
ناخدای عزیز ... اینکه کسی سر در نمیآورد چی میخوام بگمو حق دارید ... اینو قبلا هم بهم گفتن ... اما راجع به دلیلش سر فرصت توضیح میدم ... این روزا خیلی حال و حوصله ای نیست ... شاید این فقط یه عهد بود با خودم که قول و قرارام یادم نره ... ممنون ...
راستی اینجا (ایران منظورمه) فیلتر نیستید ...
مراقب خودت باش.
دارم سعیمو میکنم ... مرسی .
سلام با یک دنیا تاخیر تولدت مبارک بوس
یه سئوال بی ربط به این پستت البته با پوزش فرواون از اون دوتا عطری که کادو گرفتی کدوم خوشبو تره؟
ویولت جونم یه دنیا ممنون بابت تبریکت ... یه عالمه بوس ...
از اون دو تا versace خوشبوتره و بوشم موندگارتره ... به نظر منم یه کم رسمی تره ... اما Gucci با اینکه خوشبوئه اما یه کم جینگول و اسپرته و به درد محل کار مثلا میخوره .... اما خب شیشه اش خیلی خوشکلتره ...
حالا اینارو گفتم نه که فکر کنی من خیلی حرفه ایما ! اصلا ! اینا نظرات غیر کارشناسیه یه آماتوره !
موفق باشی رازقی خانوم.
مراقب خودت باش
مرسی یه دنیا
ممنون از اینکه سریع جوابم رو دادی ولی من سریع تر عمل کردم و versace رو خریدم #grin الانم مست بوشم بی نظیر دختر#heart پوستیژم رو هم اتفاقا از همون مغازه ایی که آدرس دادی خریدم#grin
میگم هاخوبه پا ندارم و اینقدر تند و تیز عمل می کنم وگرنه که میشدم رود رنر مگ مگ#winking
عجب سرعت عملی ...! مبارکه یه عالمه ... خیلی خوش بوئه ... باهات موافقم ... خوشحالم که دوسش داشتی ...
درضمن سرعت به پا نیست قربونت برم ... به انگیزه ات واسه انجام اون کاره ...
یه بغل گنده ...
ممنونم عزیزم. / آدرس من عوض شده اینجا می نویسم.
http://weblog.zendehrood.com/ghoghnos
همیشه تصمیم گرفتن در عین سخت بودن لذت بخشه. ممکنه تصمیم آدم اشتباه از آب دربیاد. ولی مهم اینه که آدم بپذیره و انقدر به خودش مطمئن باشه که حتی تو اون شرایط خودش رو نبازه و واسه خودش یه پل دیگه ای بسازه...هیچوقت هیچ کاری کاملا بدون بازگشت نیست.حتی یه شیشه خرد شده رو میشه چسبوند، شاید مثل اولش نشه ولی به هرحال باز میتونه سرپا واسته. موفق باشی
رازقی عزیز،
ممنونم از لطفت که در رابطه با لغو فیلتر بهمن خبر دادی. دوستان از جنوب برام نوشته بودند که فیلتر در سرور های جنوب لغو شده ولی نمیدانستم در تهران هم چنین است . سپاس
توضیحی که در باره ؛ گنگ نویسی؛ نوشته ای بنظر من قانع کننده است. به هرحال راحت باش، وبلاگ متعلق به خودت هست و در مرحله نخست مهم اینست که خودت از نوشته هایت راضی باشی.
احوالپرسی و چاق سلامتی ...نگران از نبودنت ...و ارزوی سلامتی جسم و روحت عزیز ..
به جای اینکه اینجا جواب همه را بدی بهتره که پست جدید بنویسی
دوازده روزت داره میشه ۲۰ روز . کجایی تو؟
سلام
مرسی که اومدید
میشه بپرسم دوازده روز ِ شما چند ماهه.
بیایید بیرون.
امیدوارم خوب باشی :)
سلام! نه عزیزم! جواب رو نوشتم لینکت هم کردم که هی از تو کامنت ها دنبال آدرست نگردم!!!
حرفات دقیقا همون نداهاییه که مدام تو بک گراند ذهنمه ولی گاهی خودم جرات،توان،حال!!!!!!!!! و جسارت به سطح آوردن و تجزیه و تحلیل و نتیجه گیریشون رو ندارم!!!!!!!!!!
روز بخیر :)
کجایی؟ چرا ناپیدایی و نمی نویسی؟
بازم سلام
به روزم ومنتظرتون[گل]
ما دقیقا یک ماه و خورده ای هست که منتظریم ۱۲ روز شما بالاخره تموم شه!!!!!!!!
کاش لااقل میومدی و مینوشتی که خوبی!
دلمون تنگ شده برای نوشته هات رازقی :)
وقتی قرار نیست ترک بخوری ، شک نکن خورد هم نمیشی ، خرد هم نمیشی.
بابا جان این فیتیله رو کی روشن میکنید؟
من به روز کردم و منتظرتون هستم.
کجایی؟
امیدوارم اونقدر درست و منطقی تصمیم گرفته باشی که هیچوقت خرد که هیچی حتا یه ضربه کوچک هم نخوری!
سلام
کجایید ، اگه بعضی مواقع هم کامنت نذارید که دیگه فکر میکنم که بار و بنه رو بستید و از وبلاگ نویسی پشیمون شدید .
بابا یه تکونی ، یه خبری
این ۱۲ روز تموم نشد؟!!!!!
vay dobare inja ro didam cheghadr khoshhal shodam.khoobi khole? ye khabari bede....ishala ke kheire
بازم سلام
به روزم ومنتظر حضور سبزتون.[گل]
این اسم رو دوست دارم... وقتی با همه ی احساسش منو یاس رازقی صدا میکنه...
سلام
وبلاگت قشنگه
به من هم سر بزن