عطر رازقی

گهگاهی

عطر رازقی

گهگاهی

کاملا آروم و معمولی

این روزا زندگی به طرز عجیب و غریبی آروم و بی سر و صدا داره میگذره ... طرحم تموم شده و بیشتر وقتم تو خونه ام ...

 

روزایی که بیرونم بیشتر دنبال پروانه دائم و مجوز کار و آزاد کردن مدارکمم که چشمش نزنم همه چی داره خوب پیش میره ...

 

روزاییم که خونه ام کارم اینه ... صبح بیدار میشم به نیت درس خوندن! سر صبح یه کم درس می خونم .... از اونجایی که تا یه چهار کلوم میخونم کلی خوشحال میشم، بعد یکی دو ساعت میچرخم تو اینترنت و  تفننی این ور و اونور میچرخم و از شیر مرغ تا جون آدمیزاد سرچ میکنم .... از گرامر فرانسه و حل تمرین تا مکانیسم های دفاعی فروید و وبلاگ خونی و پیدا کردن مدل طراحی ناخن و اسلایدهای BMJ و طبخ کیک و خلاصه هر چی که بشه فکرشو کرد ...

 

 

برنامه شبم معمولا اینه که یه کتاب غیر درسی می خونم ... آخریش "سه شنبه ها با موری" بود .... یه سرگذشت واقعی از آخرین ماههای زندگی Morrie Schwartz، یه استاد دانشگاه که مبتلا به ALS ه ( نوعی بیماری پیشرونده عصبی که به تدریج باعث فلج ارگان های بدن میشه ) و با تمام وجود این روزای آخرو زندگی می کنه ... توصیه میشه شدیدا"....

 

  

 

توی همین مدتی که نیت کردم درس بخونم، دست بر قضا! به بیماری سریال دیدنم مبتلا شدم و کل Grey’s Anatomy وDesperate Housewives  رو هم که گمونم مجموعش حدود 120 اپیزود بود، دیدم ...

 

دو روز در هفته هم که میرم کلاس فرانسه ... شوخی شوخی یک سال از شروعش گذشت و بر خلاف تصور من خیلی خوب داره پیش میره و همه افسوسم از اینه که کاش یه سال زودتر شروع کرده بودمش ... به هر حال الان دیگه خیلی مهم نیست ... دارم می خونمش و کلی هم بهش علاقمندم و اونم ظاهرا منو خیلی دوست داره!!! به هر حال هیچ علاقه ای یه طرفه نمیشه که ... میشه ؟!؟!

 

هفته ای یه روزم میرفتم کلاس رقص اسپانیایی! چاچا و سالسا و از این چیزا! خیلی خوب بود جز اینکه مربیش یه پیرزن بداخلاق و خود شیفته بود که کلی قربون خودش میرفت و از یه ساعت کلاس 50 دقیقه اشو با چشمای بسته و ابروهای بالا رفته و لبای غنچه شده! به تنهایی و جلوی آینه میرقصید بدون اینکه یه نظر حلال به دست و پای ما بندازه که همینجوری وسط زمین و هوا ویلون بود و هی هم با یه حالت تعجب ساختگی میگفت : " وا! یعنی شما واقعا دانشگاه دولتی درس خوندین؟!؟!؟!" ترجمه اش اینکه خنگ تر از اینا به نظر میاین!!!! خلاصه که من این همه عشوه و توهین به ساحت مقدس خودم رو برنتابیدم و درد شکوفا نشدن استعدادم توی رقص اسپانیایی رو به جون خریدم و نصفه رهاش کردم ....

 

خلاصه که جدا از غم نان و نگرانی از پیدا کردن یه شغل شرافتمندانه ی نون و آب دار، روزهای خیلی معمولی خیلی خوب و آرومی رو میگذرونم ....

 

 

R Be like a postage stamp.  Stick to it until you get there.

Bob Proctor

R In every success story, you find someone who has made a courageous decision.

Peter F. Drucker

 

  

نظرات 22 + ارسال نظر
نهال چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:05 ب.ظ http://ma2nafar.blogsky.com

خدا رو شکر! خیلی بد به نظر نمیاد!

نهال چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ب.ظ

یعنی خوبم هست...

نهال چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ب.ظ

خدا کنه اگه فراز و نشیبی هم توش به وجود بیاد،هیجان انگیز و دوست داشتنی و متنوع(از نوع خوبش)باشه!

آمیییین!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ق.ظ

؟

میداف پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ب.ظ http://hamid-midaf.blogspot.com/

رازقی عزیز
چه زیبا و شیرین نوشته‌ای
ولی حیف شد چاچا و سالسا را ول کردی. هردو کیف دارند. ولی خوب با این خانم معلمی که توصیف کرده ای ، ضمن اینکه از توصیف‌ات کلی خندیدم، من هم بجای تو بودم ولش می‌کردم.
موفق باشی عزیز

ممنون از لطفتون ... دنبال یه کلاس جدید با یه مربی بهترم ...

40tike پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:24 ب.ظ

manam grey's anatomy ro kheili doost daram vali desperate housewives ro ey badam nemiad.

منم grey's anatomy رو ترجیح میدم کاملا

ویولت پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:37 ب.ظ

بعضی موقع ها عادی بودن و روزمرگی و روزهای عادی داشتن هم حال میده :)

:) دقیقا .... بخصوص اگه یه عالمه روزای پر استرس و غیر عادی رو گذرونده باشی ...

مهدی شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ

تو چیکار کردی ؟‌؟؟؟!!!! بلهههههههه؟؟؟؟؟
رقص اسپانیولی رو ول کردی؟! آره ؟!
بعدشم لطفا قبل از اینکه سراغ اقای دراکر و امثال ایشون تشریف ببرید یه مشورتی بکنید با اهل فن یا حالا یه اجازه ای بگیرید از پیشکسوتا ! ممنون میشیم

چی شد !؟؟!؟!؟ من نمیدونستم شما مرید آقای دراکرید !!!! آقا شرمنده ! D:

سبک وزن یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ب.ظ http://sabokvazn.persianblog.ir

مرسی برای تبریک تولد و ابراز احساسات باحالت!!!!

خواااااااااااااااااهش!

( ):>حمیدرضا<:( ) یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.carac.persianblog.ir

سلام
مرسی از توجهت ، این روزها نوشتنم نمیاد ، تو لک رفتم، ولی یه چیز کوتاه میخوام بنویسم .
راستی شما میدونی چرا دنیا اینقدر خراب شده ، چرا اینقدر آدم ها مثل من یخ شدن ، قربون اون زمونهای لوطی گری ، اگر چه یه کم خشن بود ولی بوی آدمیزاد هم ازش میومد .

راستش من موقع اون لوطی گریا نبودم اما این چیزی که این روزا این حوالی میبینم جز یه عالمه دروغ و دودوزه بازی و کلک چیزی نیست ... اگه اون موقع ها بهتر بود که پس یادش کلی بخیر ....

آسپرین دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:06 ب.ظ

پنج نفر در بهشت منتظر تو هستند هم کتاب دیگری از میچ البوم(نویسنده سه شنبه ها با موری است) توصیه می کنم این کتاب را هم بخونی

مرسی ... حتما ... نتیجه اشو بهت میگم ...

sara دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://sarasol_8@persianblog.ir

in ke kheili aliye....jedi migam....man zendAM!

واااااااااااااااای سارااااااااااااااااااااااااا ...... کجایی؟!؟!؟ کلی دلم برات تنگ شده بود رفیق نادیده ! کلی ذوق کردم از دیدن اسمت و نوشته هات ... میییییییییییییییس یو الات ! *:

همسر آینده(نهال) شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:38 ب.ظ

مرسی بابت همه مهربونی هات!!!!!!!! امواج دلنشینشون این جا بهم رسید...

ترانه یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:37 ب.ظ http://taraaaneh.persianblog.ir

دوست من،منهم برات آینده خوبی رو آرزو میکنم. مرسی که بهم سر زدی. هنوز وقت نکردم نوشته هاتو بخونم.
مواظب خودت باش.

ممنون ترانه جون :)

sara پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ب.ظ http://sarasol_8@persianblog.ir

hanooz ham mamooli?

na Sara .... vaghean mamooliam nist in rooza ... hamin rooza miam minevisam amma badjoori oza bad o ghatie...Cheshm Zadam khodamo ! ;)

سلام جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:12 ق.ظ http://daeva.persianblog.ir

سلام......من نفهمیدم منظورت از طرح چیه؟ طرح پزشکی؟؟ دیگه اینکه ببینم یعنی همه گری آناتومی و اون یکی سریال( با فونت فارسی نوشتنش خنده دار می شه!!!) رو دیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟وووو....فکر کنم ۲-۳ سال طول می کشه دیدن همه قسمتاش!!!! من اون سه شنبه با موری رو خیلی دوست داشتم...فیلمشم هست نمس دونم دیدی یا نه..من ندیدم ولی شاید بگیرم ببینمش.......خوش باشی ....

آره هیوا جان ... ۱۲۰ اپیزود بود دو تاش که حدودا یک ماه و نیم طول کشید دیدنش ... منظورم از طرحم طرح پزشکی بود ... راستس فیلم موری رو ندیدم اما اگه دیدی حتما بهم بگو کتابش بهتر بود یا خودش ....

هیوا جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ http://daeva.persianblog.ir

سلام ... من مشکل با همسرم زیاد داشتم ولی خدا رو شکر داره همه چیز رو به راه می شه ...دیگه اینکه خواستم بگم همکاریم .... من از آرشیوت نفهمیدم کجایی ازدواج کردی یا داری درس می خوانی یا غیره ... ولی خوش به حالت که می تونی بشینی این سریالها رو ببینی و کتاب بخونی ...اگه بدونی چقدر دلم هوس کرده که اینقدر بی کار باشم که بتونم کتاب بخونم و به چبزی فکر نکنم!!! قدر این لحظه هاتو بدون که خیلی با ارزشن ...من بهشون می گم لحظه های آسودگی ....

sara دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ق.ظ http://sarasol_8@persianblog.ir

az yek kherse ghotbi be kherse ghotbitar!!!
benevis dige baba..maam sholooghe..masalan daram dars mikhoonam ...2 hafte dige IELTS daram VAGHEAN masalan sar

ترانه سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ http://taraaaneh.persianblog.ir

سلام دوست من. فکر کنم حسابی مشغولی. خیلی وقته ننوشتی.
مرسی از کامنتت. امیدوارم اینطوری که تو میگی باشه.

همسر آینده(نهال) شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ق.ظ

دوستم!
کارم رو انجام دادم ها! تا حدی(البته فقط تا حدی) به خیر گذشت!
.
.
ببخش اگه گاهی نگرانت کردم...

آسپرین سه‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ

تو که خودت شدی شیرنی خامه ای
بابا جان یک تکانی به این وبلاگ بدهید خسته شده ایم از بس هر بار تشریف فرما شدیم مکتوب جدیدی مرقوم نفرموده بودید

غض غض سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:17 ب.ظ http://hunch

پس بهتر از این نمیشه...
بهتره نصیحت نکنم که کل اگر طبیب بودی... بله...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد