آنچه دلخواه من است ...

حرف زیادی نیست .... حالم خوبه ... به صورت عجیب غریبی بعد از یه افسردگی اساسی‌( البته نه به مفهوم دقیق علمیش )حالم خوب شده و انگیزه هام داره کم کم برمیگرده سر جاش... این چند وقته خیلی به پروپای خودم پیچیدم .... از خودم بهونه گرفتم ... اما خب یه مزایایی هم داشته ....

 

میدونم که شرایط بد خونه خیلی روم اثر میذاره ... شالوده زندگیمو میریزه بهم .... اما اصل اینه که اینجور مواقع بتونم خیلی زود خودمو جمع و جور کنم و زندگیمو سر و سامون بدم ...

 

امسال سال تمرده ... سال سرپیچی ... لازم دارم یه کم از این قالب بچه مثبت بودن در بیام و یاد بگیرم که "نه" بگم .... از اینکه همیشه من تابع و Flexible بودم خسته شدم ... یه زمانی راضیم میکرد اما الان احساس میکنم انعطاف پذیر بودنت به حساب Passive بودنت گذاشته میشه ... به حساب بی نظر بودنت ... به حساب اینکه حرفی برای گفتن نداری ... اما هیچ کس اینو به حساب این نمیذاره که تو داری از حق انتخابت میگذری و در واقع داری این حقو به دیگری واگذار میکنی ....

 

میخوام من باشم .... لازم دارم یه مدتی فقط به خودم فکر کنم ... منافع خودم ... برنامه های خودم ... آینده خودم .... اونچه دوست دارم به دست میارم... بدون کم و کاستی .... اینجوری حداقل میدونم که به دلخواه خودم رفتار کردم ....

 

به قول شاملو :

 

بر آنچه دلخواه من است حمله نمی برم،

خود را به تمامی بر آن می افکنم .

اگر برآنم تا دیگر بار و دیگر بار بر پای بتوانم خاست ،

راهی بجز اینم نیست.