سکوت ...

میدونی خیلی وقتا آدما وقتی میان پیشت و درددل میکنن، دلشون فقط یه گوش شنوا میخواد ... خودشون خوب میدونن که باید چی کار کنن، که چی غلطه و چی درست ... احتیاجی به نصیحت ندارند ...دنبال راه حل نمیگردند ...  فقط و فقط دلشون یه گوش شنوا میخواد که به حرفاشون گوش کنه ... که یه کمی راحت شن ... سبک شن ... آروم شن ... یه کمی اشک بریزن، یا گاهی هم یه دل سیر گریه کنن .... اونوقت وقتی که راحت شدن،  آروم و بیصدا از کنارت پا شن و برن ... ترجیح میدن همه غر و لندا و شکایتاشونم فراموش کنی .... ترجیح میدن این شکوه ها هیچ تاثیری توی برداشت تو نسبت به اونا نداشته باشه ... در واقع دلشون یه محرم میخواد که آروم و سبک بیاد ، حرفا و گلایه هاشونو بشنوه و بره ...

 

خیلی وقته دلم یه گوش شنوا میخواد ... که وقتی میشینی و باهاش حرف میزنی ، فقط با چشماش تاییدت کنه و در سکوت جوری به حرفات گوش کنه که تو احساس کنی هرگز شنواتر از اون پیدا نمیکنی ... یکی که نصیحتت نکنه ... که نگه نمیتونی دنیارو تغییر بدی ...پس باید خودتو تغییر بدی ... که نگه نباید حرص بخوری... که باید آروم باشی و هزارتا باید و نباید دیگه که تو اصلا و ابدا وقتی ناراحتی و دلخور، تو کتت نمیره ...

 

گاهی وقتا فقط کافیه سکوت کنی ...