هنوز هم بعد از این همه سال کافیه چشمامو ببندم تا نامه های سید علی صالحی و دیالوگهای خانه سبز با صدای بی همتای آقای شکیبایی تو ذهنم زنده شه .... چه روزایی بود ... ستاره روزگار نوجوونی، یادت بخیر ... روحت شاد ...
...
دارم هی پابه پای نرفتن صبوری می کنم
صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری می کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه، تا سراغ همسایه
صبوری می کنم تا مدار، مدارا، مرگ ...
تا مرگ ، خسته از دق الباب نوبتم
آهسته زیر لب ... چیزی، حرفی، سخنی بگوید
مثلا ً وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت!
هه ! مرا نمی شناسد مرگ
یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکتند!
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم ساده آشنا
تا تو دوباره باز آیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد!
...
یادت نرود گلم
به جای من از صمیم همین زندگی
سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس!
دیگر سفارشی نیست
تنها، جان تو و جان پرندگان پر بسته ای که دی ماه به ایوان خانه می آیند
خداحافظ!
روحش شاد
سلام وبلاگ قشنگی دارید
دلم براش تنگ میشه.
برای اون صدای رویایی.بیشتر برای دیالوگ هایی که با رامبد جوان داشت.
روحش شاد...
راستی برای چاپ تحقیقتون تبریک فقط یه نشونی بدین بتونم بخونمش.
روحش قرین رحمت حق و نامش بر لوح رنگین خاطره ها ماندگار!
روحش قرین رحمت حق و نامش بر لوح رنگین خاطره ها ماندگار!
دردناک بود خیلی زیاد
متن قشنگی بود.
صداشون خیلی دوست داشتم . روحش شاد.
اخ منم....منم دلم می گیره....منم
روحش شاد و یادش گرامی !
خیلی قشنگ بود خانومی ...
من اینقدر حافظه ام بد شده که به ندرت یادم می آد همه اون سریال رو!! می دونم که همیشه می دیدم و می دونم که خیلی دوست داشتم اون سریال رو ...ولی یادم نمی آد ...احساس می کنم پیر شدم!!!!
کم مینویسی....حیف.
Salam razeghie azizam, mersi az nazaret va omidvaram ke ba khodam mehraboon bemoonam va basham... to ham zood be zood benevis khanoomi... mibousamet..
akhey....manam delam barat tang shode baba joon!
in rooza hamash minevisam !ama rooye kaghaz ba ravan nevis!
ای بابا...جدی جدی انگار دیگه نمیخوای بنویسی ها....
ey baba chera sali mahi ye ye bar minevisi??????
khoobi????
روزت مبارک عزیزم....
سلام
سالها پیش در کنگره شعر دانشجویی در گیلان
خانمی به اسم رازقی شعر خوند
شما نبودی؟
سه سال از فوت مادربزرگم گذشت