عطر رازقی

گهگاهی

عطر رازقی

گهگاهی

انتخابی در کار نبود ....

انتخابی در کار نبود ... خیانتی هم ...

همه چیز تنها و تنها در پس رازی نهفته بود که سال ها پنهان مانده بود  ...

 

حالا من این روزها، آسوده تر از همیشه، زندگی را با همه ریزه کاریهایش در لحظه زندگی می کنم ...

کار من این روزها‌ نظارهء شور و شرم و بیقرارییست که در پس چشمان بیتابت نهفته و هنرم، تعبیر و تفسیر مهریست که در سکوت و در لفافه بیان می شود ...

این روزها دنیای من، رمز گشایی از شیرین ترین و پر رمز و رازترین اشارات توست، آنجا که زبان برای وسعت بیقراریهایت کلامی نمی یابد ...

 

عزیز ترین؛

من، این روزها لحظه های ناب بیقراری هایمان را با پوست و جان مزمزه میکنم و هر روز بیش از پیش باور می کنم که همه آنها که مطلق می‌نگرند و به مطلق رای می‌دهند، هرگز، هرگز، هرگز  عاشق نبوده اند ...

 

ترانه جون کجایی ...

 

بعد از یه آخر هفته نکبت بار که عین مار به خودم پیچیدم، خبر چاپ مقاله ام توی ژورنال Annals of Thoracic Surgeons شاید یه کمی، فقط یه کمی حالمو بهتر کرد ...

یه کم خوشحالم ....

 

"Don't let someone become a priority in your life, when you are just an option in theirs"

Unknown

چشمهایم را بسته ام ...

 

حالا مهم روزها و ساعتهاییست که برای با هم بودن لحظه شماری می کنیم ...

مهم دل دل کردن ها و قرار و مدارهاییست که خوب می دانیم پایبندش نخواهیم بود ...  

مهم تجربیات ناب و خالصیست که می دانیم هرگز، هرگز، هرگز با دیگری شریک نخواهیم شد....

این روزها مهم اینست که برای هم رویا ببافیم و تو در ناصیه من سه فرزند زیبا ببینی ...

 

مهم نیست وجود سایه ای که من همیشهٴ همیشه، هنگام با تو بودن، سنگینیش را احساس می کنم ...

حضور دائمی او، برگ برنده اش را نادیده میگیرم ... اگرچه خوب می دانم که همین همیشه بودن او، حتی اگر ذره‌ای از شور و مهر مرا هم در چنته نداشته باشد، برای عمیق تر شدن دلبستگی‌های تو کافیست ...

 با این حال چشمهایم را می بندم .... رقیب را  نادیده می گیرم ...

مهم سهم من از توست که اگرچه همیشگی نیست اما خاص و تکرار ناشدنیست ....

 

من در فریب دادن خود استادم ...

...

میگما ...

 

زنده ام ...

 

موهامو کوتاه کردم ... تنوع خوبی بود ... به شدت احساس سر سبکی میکنم !

 

کنسرت سیمین غانم پر از لحظه هایی بود که دلم می خواست از ته دل زار بزنم ... از بین آهنگ هایی که اجرا کرد من اونایی رو که از اصل و اساس مال خودش بود، مثل گل گلدون، سیب و آسمون آبی، بیشتر از اونایی که اجرای یه خواننده دیگه بود دوست داشتم .... بهونه خوبی بود برای یه دل سیر گریه کردن بدون اینکه مجبور به توضیح باشی ...

ببین خودش چه نوستالژیی داره با هرکدوم از این شعر و آهنگها که هنوز این همه پر شور و پر احساس اجراشون می کنه !

جای همه اونایی که دوست داشتن باشن و نبودن، بخصوص جماعت آقایون که ناخواسته حذف شده بودند، جدا خالی ...

 

پ.ن. :

یه تشکر ویژه ... می دونم که میدونی نه من آدم دائمی زندگی توام، نه تو آدم دائمی زندگی من ... و با علم به این قضیه توی اون لحظه هایی که من، بی تاب و بی قرار و لبریز از احساسات متناقضم، همه آرامش دنیا رو خالصانه بهم منتقل میکنی ... انقدر خالصانه که حتی منتلخ و بدبین این روزها هم باورش میکنم و آروم میشم ... ازت ممنونم ...