عطر رازقی

گهگاهی

عطر رازقی

گهگاهی

اینجا هیچ خبری نیست ...

نمیفهمم .... این روزا هیچی نمیفهمم ... هیچ حس خاصی در من وجود نداره ... نه پایان طرحم تغییری در حس و حالم ایجاد کرده، نه تولد بابا، نه مهمونی جینگول مستون دوستانه ... هیچی هیچی هیچی .... حال آدمای خوشحال از یادم رفته ... دیگه حتی منتظر هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیستم ... خیلی وقته که حس واقع بینیم به رویا پردازی هام غالب شده ...

نگاههای پر سوال آدمای دور و بر هم برام اصلا مهم نیست ... از اون مدل نگاههایی که هی میخواد مستقیم و غیر مستقیم بهت بفهمونه که یه چیزیت هست اما صدات در نمیاد .... به راحتی از کنارشون میگذرم ... بدون اینکه به سوالاتشون جواب بدم ... حتی گاهی هم بدم نمیاد به شک و شبهه های الکیشون دامن بزنم ... طفلیا توی خیالاتشون فکر میکنن که من پر از راز و رمز و اسرار مگوی مهیجم اما من خودم میدونم که اینجا هیچ خبری نیست ... هیچ هیچ هیچ ....

نظرات 2 + ارسال نظر
مرجان یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ http://nemidaanam.blogfa.com

بی خبری و خوش خبری

no news good news

جیم الف ب پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ

چون نیست حقیقت و یقین اندر دست / نتوان به امید شک همه عمر نشست (خیام). حال بدان که اگر خویشتن خویش را خالی از خوشحالی می بینی ُ بخاطر این است که نمی دانی آن طفلیا تو را نه بخاطر رمز و اسرارت بلکه بخاطر خودت مبهوت کننده تصور می کردند و تو خویشن خویش را خالی از شجاعت بیان احساسات می دیدی که اینطور هیچ را هیچ هیچ هیچ می گویی....... ( منتظر جواب شما هستم)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد