عطر رازقی

گهگاهی

عطر رازقی

گهگاهی

نظر قطعی

حتما زندگی در پیش رو رو بخونید....

 

’’در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد، مثل وقتی که اردنگی می‌خوریم ، می‌شود زد به چاک ... اما از درون غیر ممکن است .... وقتی به این حالت دچار میشوم، می‌خواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم. مثل این است که وجود دیگری در من باشد. شروع می‌کنم به زوزه کشیدن، خود را روی زمین می‌اندازم، سرم را به این طرف و آن طرف می‌کوبم تا بیرون برود. اما غیر ممکن است، پا ندارد ... ‘‘

 

نقل از همین کتاب ....

فوق العاده بود ....

 

خانه از پایبست ویران است ...

بعد یه غیبت طولانی اومدم ...

 

این چند وقت نبودم ... بودم ولی بودنم با نبودن هیچ فرقی نداشت .. کلی بلا سرم اومده .... هیچ چیزی مطابق روالی که باید پیش میرفت نرفت ... هیچ کاری بی دردسر درست نشد ... در واقع اصلا درست نشد ... به هر حال هر روز که میگذره بیشتر به این نتیجه میرسم که باید رفت ... عرق ملیم یه زمانی باعث میشد که همیشه دچار تردید باشم ... که باید موند و ساخت و یا باید طبق اون فلسفه ای که میگه تو یه بار دنیا میای و همین یه بار مجال تجربه کردن داری ، باید بذاری و بری تا اقلا با چشم باز بمیری ... خودتو محدود به این چهاردیواری که دورته نکنی و برای خودت این حقو قائل بشی که رشد کنی ...

توی این مدت به خاطر مشکلاتی که مدام برام پیش میومد یه جورایی خیلی خیلی نزدیک با ادارات دولتی برخورد داشتم ... به نظر سیستم اداری این مملکت انقدر ویران و نابسامانه که به اندازه یه قرن زمان میخواد تا به نقطه صفر برسه ... توی شهرستانها وضع به مراتب خیلی خیلی بدتره ...

هیچ کاری از روی منطق انجام نمیشه ... هیچ کاری اصولی و علمی انجام نمیشه ... همه چی از روی از سربازکنی انجام میشه و تو فقط کافیه به اندازه یه سر سوزن اطلاعات و آی کیو! داشته باشی تا بفهمی که نه!!! خانه از پایبست ویران است .....

چیزی که اینجا بی ارزشه دونستنه .... تو به عنوان یه آدمی با بالاترین سطح تحصیلات  وارد این مجموعه میشی و بعد کسی که تو رو ارزیابی میکنه یه دیپلمه ادیکته که میتونه به کثیفترین راههای ممکن متوصل شه و برات دردسر ایجاد کنه ... یا از اون بدتر اینکه تو رو رد صلاحیت کنه..

میدونم که همتون همه این حرفارو خیلی بهتر از من میدونین اما واقعیت اینه که این چند ماهه انقدر هر روز یه حرفی بهم زدن و یه سازی برام زدن که برقصم و هر روز یه دردسر تازه برام درست کردند – اونم توی شرایطی که خودشون معترفند که همه جوره بهم نیاز دارن – که هر از گاهی میرم خودمو توی آیینه خوب نگاه میکنم که ببینم گوشام مخملی شده یا نه ....!  

 

حالا همه این بحثها به کنار ... حال و روزم به این بدی هم که فکر میکنید نیست ... تنها مشکلم اینه که از اصلاح این مملکت به کلی ناامیدم و از اون بدتر اینکه درس نمیخونم ... یعنی وقت نمیکنم ...که خب سعی میکنم همین روزا دوباره شروع کنم ... اما راجع به اصلاح مملکت کاری از دستم بر نمیاد ... شرمنده ...

 

بگذریم ... چند تا هم خبر فرهنگی ، فیلمی، کتابی ...

  • اگرچه احتمالا خیلی دیره اما خب شماره جدید "زنان" هم بیرون اومد ... یه نقد جالب راجع به فیلم "چهارشنبه سوری " داره که خب خوندنش خالی از لطف نیست ... به اضافه چند تا مقاله و گزارش خیلی جالب راجع به مجلس هفتم و نماینده های گیج و گولش!‌

 

  • دیگه اینکه دارم کتاب "زندگی در پیش رو " نوشته رومن گاری و ترجمه لیلی گلستان رو میخونم ... اگه قبلا ناتور دشت رو خوندین و از خوندنش لذت بردین پیشنهاد میکنم حتما حتما این کتابو هم بخونید ... در عین حال که ترجمه کتاب فوق العاده است ... بینهایت روون ترجمه شده ... همه کلمات خیلی به جا انتخاب شده ... در عین حال که به قول خود مترجم، اصلا سعی نکرده پسرک شیطون و تیزهوش داستانو ادب کنه ... خلاصه که تا اینجایی که من خوندم –یعنی صفحه 144 – بسی لذت بردم ...

 

  • آخریشم اینکه فیلم " شب مردی با عبای شکلاتی " رو درست دوم خرداد دیدم ...یه شب یلدا و یه مراسم یادبود از طرف آقای عموزاده خلیلی و بچه های چهلچراغ،‌ برای مردی که وقتی رفت ، تازه معنای محترم بودنو فهمیدیم ... اگه ندیدید حتما ببینید ... نوشته های بچه ها ، کلیپی که براش درست کرده بودند و فال حافظی که خود خاتمی نیت کرد و خوند و چه عالی خوند ... وقتی دیدم پا به پای لحظه هاش اشکام ناخودآگاه میومد ... دلم سوخت ... برای خودمون که قدرشو ندونستیم ... برای اون که قدرشو ندونستند و برای همه آرزوهامون که به باد رفت ....گمونم اگه زنگ بزنید به مجله، براتون سی دی!‌شو میفرستن... قیمتشم گمونم هزار تومنه ...  می ارزه ... تردید نکنید ...

 

.Not knowing when the dawn will come, I open every door

 

Emily Dickinson 

عنوان نداره ....

بلاتکلیفم ... معلق ... وسط زمین و هوا ...

طبق یه باور قلبی یا نمیدونم شاید به خاطر نوع پرسونالیتیم وقتی یه مدتی سعی میکنم که کاریو انجام بدم و بعد از چند بار تلاش کردن، قضیه این جوری میشه که اون کار انجام نمیشه، حالا دلیلش هر چی که میخواد باشه ، از خیر جریان میگذرم و میذارمش به حساب اینکه حتما خیری در انجام نشدنش هست... معمولا هم همینطوره

اما نمیدونم این بارهم همینطوره یا نه ...

 خدایا لطفا این دفعه بی دردسر کارمو درست کنم ...میشه !‌؟

سکوت ...

میدونی خیلی وقتا آدما وقتی میان پیشت و درددل میکنن، دلشون فقط یه گوش شنوا میخواد ... خودشون خوب میدونن که باید چی کار کنن، که چی غلطه و چی درست ... احتیاجی به نصیحت ندارند ...دنبال راه حل نمیگردند ...  فقط و فقط دلشون یه گوش شنوا میخواد که به حرفاشون گوش کنه ... که یه کمی راحت شن ... سبک شن ... آروم شن ... یه کمی اشک بریزن، یا گاهی هم یه دل سیر گریه کنن .... اونوقت وقتی که راحت شدن،  آروم و بیصدا از کنارت پا شن و برن ... ترجیح میدن همه غر و لندا و شکایتاشونم فراموش کنی .... ترجیح میدن این شکوه ها هیچ تاثیری توی برداشت تو نسبت به اونا نداشته باشه ... در واقع دلشون یه محرم میخواد که آروم و سبک بیاد ، حرفا و گلایه هاشونو بشنوه و بره ...

 

خیلی وقته دلم یه گوش شنوا میخواد ... که وقتی میشینی و باهاش حرف میزنی ، فقط با چشماش تاییدت کنه و در سکوت جوری به حرفات گوش کنه که تو احساس کنی هرگز شنواتر از اون پیدا نمیکنی ... یکی که نصیحتت نکنه ... که نگه نمیتونی دنیارو تغییر بدی ...پس باید خودتو تغییر بدی ... که نگه نباید حرص بخوری... که باید آروم باشی و هزارتا باید و نباید دیگه که تو اصلا و ابدا وقتی ناراحتی و دلخور، تو کتت نمیره ...

 

گاهی وقتا فقط کافیه سکوت کنی ...

 

.... Blue Periods

وقتی میگی امسال سال تمرده، باید پای عواقبشم واایستی!....‌این نیست که بگی میخوام تمرد کنم و بقیه هم بگن باشه عزیز دلم!‌سرکار علیه!‌!‌ بیا و هر غلطی دلت میخواد بکن و ما هم اینجا برگ چناریم و هیچ کاری به کارت نداریم!‌

 

نه!!!‌از این خبرا نیست !‌وقتی سرپیچی – یا بهتر بگم سرکشی – میکنی، عواقب داره ... اخم و تخم داره... قهر داره ......دلخوری داره ... سکوت داره... بیخوابی داره ... ناآرومی داره ... خیلی چیزای دیگه هم داره ... اما اصل اینه که دیگه نمیخوام کوتاه بیام ... دلم نمیخواد برای هر قدمی که میخوام بردارم اول از همه به این فکر کنم که تو نمیخوای یا اگه تو بگی نه چی میشه ؟!؟!؟‌ هیچی نمیشه ... اینو خیلی وقته فهمیدم ... هیچ اتفاقی نمی‌افته جز اینکه بعد یه مدت همه چی برات عادی میشه ... عادی نمیشه ... عادت میکنی ... حرفتم این میشه که من همیشه خود سر بودم ... که نبودم واقعا ... ولی خب توی ذهن تو که معتقدی حرف حرف توه ، نه گفتن یه جرمه و معنیش همون خود سریه و تمرده ... برام مهم نیست ... برام خواستن خودم مهمه ....

 

اینم میدونم که اگه خواستنم با نخواستن تو توام باشه برام سخته که بهش برسم ... هزار تا ملق باید بزنم تا برسم بهش ....اما من تصمیمو گرفتم .... خسته شدم از این همه به خاطر بقیه زندگی کردن ... احساس خفگی بهم دست میده وقتی به راحتی میگی نه و یه خط بطلان میکشی روی همه آرزوهایم ....

 

یه چیزدیگه هم این وسط هست ... اونم اینکه این تمرد برای خودمم سخته.... برای منی که همیشه گفتم : باشه ،‌بعله،‌ هر چی شما بگید، من تابعم و از این حرفا، "نه گفتن به این راحتیام نیست" ... این شده یه بخشی از پرسونالیتیم و من حالا دارم سعی میکنم با Insight کامل این بخشو تغییر بدم .... فرق سرم نیست که تا دیروز از راست باز میکردم حالا از امروز از چپ واکنم ... کار یه شب و یه روز نیست ... زمان میخواد ... مبارزه با این اینرسی و تمایل به موندن در شرایط موجود ازم انرژی میگره واقعا .... اما خب وقتی هم که به هزار فلاکت و مصیبت ،کاری که دلخواهمه انجام میدم ، کلی هم انرژی میگیرم ... این،  به اون در .... به هر حال هر چیزی بهای خودشو داره ...

 

 کاش باور میکردی که اگه خودم باشم آدم خیلی بهتری خواهم بود ....

 

 

þBlue periods can be tough, but they always result in more self-awareness and contentment. Slowly, you're entering a positive phase of strength, confidence and knowing what you want.

 

Unknown

 

 

þþThe two things I did learn were that you are as powerful and strong as you allow yourself to be, and that the most difficult part of any endeavor is taking the first step, making the first decision.

Robyn Davidson

 --------------------------------------------------

 

You know all those celebrities who spend thousands to have perfect bodies, perfect teeth, perfect hair, and perfect mates? Don't be jealous. Keep in mind that there's a huge industry invested in pointing out that they are just like us (pimples, junk food, divorces and all). In other words, perfect doesn't exist -- so why are you working so hard at it? Glitches, mistakes and missteps keep you in sync with everyone -- especially the people you love. Embrace your imperfectionism!